• [صفین] گریه معاویه برای اسلام
موضوع: جنگ های دوران حکومت
کلمات کليدي: امام علی، امیرالمومنین، صفین، عمروعاص، گریه معاویه
یکی از اقداماتی که امیرالمومنین علیه السلام و برخی یاران ایشان از جمله عمّار یاسر در برخی لحظات جنگ انجام می دادند، روشنگری و ایجاد شفافیت برای روشن تر شدن حق بود(همانطور که در مطلب قبل نیز به آن اشاره شد). این سخنرانی ها معمولا کار خود را می کرد و باعث می شد عده ای از سپاهیان شامی، به سپاه امام بپیوندند؛ تا جایی که یک بار تعدادی از قاریان شامی که از جایگاه اجتماعی و مذهبی خاصی بین مردم برخوردار بودند ، بعد از شنیدن این روشنگری ها، از لشکر معاویه جدا شده و به لشکر امام پیوستند.
این اتفاقات باعث نگرانی سران سپاه شام شد. لذا عمروعاص رو به معاویه کرده و گفت:
«تو می خواهی با مردی نبرد کنی که با محمد خویشاوندی نزدیک دارد و در اسلام دارای قدم راسخ و استوار است. او در فضیلت و معنویت و آشنایی به رموز جنگ بی همتاست. او با یاران انگشت شمار محمد و با قهرمانان و قاریان و شریفترین افراد آنان به جنگ تو آمده است ...لازم است شامیان را در سخت ترین مواضع و تنگناها قرار دهی و پیش از آنکه طول مدت جنگ در آنان ایجاد ملالت کند ایشان را تطمیع کنی. و هر چه را فراموش می کنی، این را فراموش مکن که تو بر باطلی!»
معاویه با شنیدن این جملات، تصمیم گرفت که برای جذب شامیان، تظاهر به دینداری و تقوا کند. برای همین سخنرانی ترتیب داد و همچون فردی سوخته دل برای دین و مذهب اشک ریخت و گفت: اي مردم، جانها و سرهای خود را به ما بسپارید. سست مشوید و دست از یاری مکشید. امروز روزی پر خطر است، روز حقیقت و حفظ آن است. شما بر حق هستید و حجّت در دست شماست. شما با کسی نبرد می کنید که بیعت را شکسته و خون حرامی را ریخته است و در آسمان، کسی او را معذور نمی شمارد. آن گاه عمروعاص بر فراز منبر قرار گرفت و سخنانی شبیه سخنان معاویه گفت و از منبر پایین آمد.
امام هم بعد از آن که در جریان این اقدام معاویه قرار گرفت، طی یک سخنرانی خطاب به سپاهیانش فرمود:
«از شگفتیهای جهان است که معاویه ی اموی و عمروعاص سهمی تصمیم گرفتند که مردم را به دینداری تشویق کنند! شما می دانید که من هرگز با پیامبر مخالفت نکرده ام و در مواضعی که قهرمانان عقب می کشیدند و ترس و لرز آنان را فرا می گرفت جانم را سپر او قرار می دادم. سپاس خدا را که مرا به این فضیلت گرامی داشت. پیامبر خدا جان سپرد در حالی که سر او در آغوش من بود، به تنهایی او را غسل دادم و فرشتگان مقرّب بدن او را از این سو به آن سو برمی گردانیدند. به خدا سوگند که هیچ امّتی پس از رحلت پیامبر خود دچار اختلاف نگشت مگر اینکه اهل باطل بر اهل حق غلبه کرد.»
-----------------------
*با تصرف و تلخیص از کتاب فروغ ولایت آیت الله سبحانی
نوشته شده توسط گروه زندگی نامه در روز دوشنبه 1391/5/9 ساعت 4:17
من این مطلب را پسندیدم
|