• آمده ام تا سفارشی بدهم
موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها
سلام، آمده ام تا سفارشی بدهم دری بساز برایم دوباره؛ ای نجار دری که کنده نگردد به ضربۀ لگدی دری مقاوم و محکم ز بهترین الوار دری که رد نشود یک غلاف از لایش دری بساز بدون شیار و بی مسمار برای این که کسی مشت روی در نزند!
ادامه مطلب...
|
|
• روضه جانسوز تر از غربت او هم می شد؟
موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها
شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد کوچه در آتش و خون داشت جهنّم می شد "باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را..." روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد بین دیوار و در انگار زنی جان می داد جان به لب از غم او عالم و آدم می شد لااقل کاش
ادامه مطلب...
|
|
• طمع بوسه مدار...
موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها
زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم بایداین بار به غوغای قیامت برسم من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟ طمع بوسه مدار از لبم
ادامه مطلب...
|
|
• با تو ام در با تو تا دیوار ها هم بشنوند...
موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها
وای از این بازی که تو با صبر «حیدر» میکنی چشم بر هم مینهد، چادر که بر سر میکنی آه ای «اَمّن یُجیبِ» دختران بی پناه «زینب»ت را پس چرا اینگونه «مضطر» میکنی با توام در! با تو تا دیوارها
ادامه مطلب...
|
|
• مادر
موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها
درد سر ، بین گذر ، چند نفر، یک مادر شده هر قافیه ام یک غزل درد آور ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم، نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر دیشب از داغ
ادامه مطلب...
|
|
• گفتم علی...(در احوالات روز غدیر)
موضوع: امیر المومنین علیه السلام
دستهايت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد
دستهايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:)
خوب ميدانيد در دستانم اينک دست کيست؟
نام او عشق است، آري
ادامه مطلب...
|
|
• پشیمانی سلمان!(در احوالات جنگ خندق)
موضوع: امیر المومنین علیه السلام
اشک میبارید از چشمان سلمان مثل ابر
گفت من یک قطرهام پیش تو ای دریای صبر!
ای خوشا «اللهُ نور»ی که توای پروانهاش
خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانهاش
همچنان از طرح آنروزم پشیمانم هنوز
آنهمه خندق چرا
ادامه مطلب...
|
|
• ای ابر رحمت بر تن پاییز ما
موضوع: امیر المومنین علیه السلام
اي علي! باران رحمت بر كوير سينه اي آسماني عشق، يعني شهري از آيينه اي
وسعتي نوري كه دنيا دائماً محتاج توست سرزميني ناتمامي، آسمان ها تاج توست
آبروي آدميزادي، بشر مديون توست آفتاب صبح يلدايي، سحر مديون
ادامه مطلب...
|
|
• مقصود تویی....
موضوع: امیر المومنین علیه السلام
باید که تو را حضرت منان بنویسد در حد قلم نیست که قرآن بنویسد هر دست گدایی که به سوی تو دراز است مفهوم قنوتی است که در بین نماز است سمت حرم توست دلم باز روانه ))ای تیر غمت را دل عشاق نشانه(( ایوان دلم خاک، طلایی بده
ادامه مطلب...
|
|
• در مسیر علی آب گل شده است...
موضوع: امیر المومنین علیه السلام
سهراب! در مسیر علی آب گل شده امشب هوای باغ نگاهم بهاری است واژه به واژه کار دلم بیقراری است باران و رود و چشمه و دریا قلم شدند برگ درخت و بال ملک دفترم شدند بیتابم امشب و تب شعری گرفته ام با جمع شاعران شب شعری گرفته ام
ادامه مطلب...
|
|
اولين | بعدي | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | قبلي | آخرين تعداد مطالب در هر صفحه: 10 | 20 | 50
نمایش همه |